سیلی ها ماموریت دارند
برای من Resistance بو و طعم آن لحظه ای از زندگی ام را زنده می کند که در اوج ناامیدی بودم .همان زمانی که یک سیلی محکم از دنیا خوردم .با یک تماس تلفنی 20 ثانیه ای تمام کاشی های راهرو دانشکده زیر پام خالی شد، هوای سینه ام یخ زد و دیگر توی دالان های تو در توی ریه ام نه بالا رفت و نه پائین . برای مدتی شوکه بودم . اما همان سیلی کار خودش را کرد . انگار مرا به درون خودم پرت کرد تا از لابلای گل و لای درونی ام چیزهای با ارزشی را پیدا کنم و بیابم . من هنوز به دنبال آن چیزهای باارزش هستم و آن ها را نیافته ام اما حالا از زمین بلند شده ام و در حال قدم برداشتن هستم .
انگار گاهی یک سیلی محکم برای بیدار شدن لازم است ، برای به خود آمدن ، برای خروج از توهم . سیلی ها ماموریت دارند که ما را به هوش بیاورند ، تا راه های نرفته مان را برویم و خودمان را پیدا کنیم ، برای اینکه حرف های نزده مان را بزنیم ، برای اینکه حق لگدمال شده مان را پس بگیریم . و همینطور سیلی هایی که یک ملت می خورند از این قاعده مستثنی نیست .
شما هم Resistance را ببینید ، شاید تقلایی که برای سرکشیدن جرعه جرعه ی زندگی توی این فیلم موج می زند ، برای شما هم خواستنی و کارگشا باشد .