Blank

مزه ی دارو تلخ است، ولی بیمار به آن نیاز دارد. گاهی زندگی با آن آجری که به سرتان می‌زند، شما را سر عقل می آورد.

مزه ی دارو تلخ است، ولی بیمار به آن نیاز دارد. گاهی زندگی با آن آجری که به سرتان می‌زند، شما را سر عقل می آورد.


۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۷:۰۹۳۰
خرداد

Hand... 

عمر این ساعت، چند سال از عمر مچ دست من بیشتر است. آن دو سوراخ ردِ ترکش هایی ست که هوا را دریده اند و بعد تنی را نشانه گرفته اند. تنی که از پوست و گوشت و استخوان بوده است‌. این ساعت مال کسی ست که توی سن و سال من وسط کارناوالی از ترکش رقصنده بوده و دستانش را وسط این رقص مرگ از دست داده است.

رقص مرگی که مردار هایی جهنمی فتوای آن را داده بودند و بهشت را دربست به نام خود و هم پیاله هاشان زده بودند. مردار هایی که زمین ، زمان و انسان را فقط جایی برای تصرف می دانند در راه خدای عبوس دست و دل بازشان. خدایی که نیست اما سمی ست مهلک، گیاهی ست توهم زا که هذیان گو خواهد کرد بندگان اسیرش را.

خدایی که ردپایش همه جا یافت می شود اما هیچ کجا نیست. به وقت کشتن و تجاوز هست و بزرگتر است اما به وقت لبخند، آغوش و مهربانی خواب است و خاموش.

خدایی که هرزه ی هزار مردار نرینه بوده است و خواهد بود، خدایی که هر شب تاریخ عروس حجله ی این ناکسان بوده است، خدایی که بزرگتر است، خدای هزار چهره ی خفته در بستر حوادث...

ای پیامبر عشق! خبری از خدای تازه ای برایم بیاور؛ خدایی که جسمش پر از زخم باشد و روحش به وسعت آسمان. خدایی که گرسنگی را جرعه جرعه سر کشیده باشد، که اهلش اهل تجاوز و تصرف نباشند، و نیز خودش تصرف نشود، خدایی که شاعر باشد و شعر های عاشقانه را آیه آیه بر روح تشنه ما بی خدایان وحی کند، حنای دستانش تاول و پینه باشد و گل ها را نچیند. خدایی که زن باشد، و زنانگی اش گهواره همه ی جنین های جنگ زده.

مهدی علیکی